laayatanahi's avatar

laayatanahi

118 Watchers141 Deviations
14.3K
Pageviews
CV-Laayatanahi - 10902018 by laayatanahi
After many reviews, finally I came up with a simple, dark template for my CV including my featured artworks; and maybe even a new logotype for myself!
Join the community to add your comment. Already a deviant? Log In
Join the community to add your comment. Already a deviant? Log In

https://bayanbox.ir/view/8409638892548547208/insta-4.jpg

I love Mohammad "P.B.U.H"
I hate terrorism.
I condemn insulting the holy prophets.

٠٠٠٠٠٠٠٠

من عاشق محمدم
از تروريسم متنفرم
توهين به پيامبران الهي را محكوم ميكنم

٠٠٠٠٠٠٠٠

أنا أحب محمد صلي الله عليه و آله
أنا اكره الأرهاب
أنا ادين الأهانة على الأنبياء كلهم

٠٠٠٠٠٠٠٠

J'adore Muhammad
Je suis déteste le terrorisme
Je condamne insulte aux messagers de Dieu

٠٠٠٠٠٠٠٠

#IloveMohammad "P.B.U.H"
#Ihateterrorism
#Icondemninsultingtheholyprophets
#prophet
#mohammad
#muhammad

#اسلام #دين #مهرباني
#من_از_تروريسم_متنفرم
#اهانت_به_انبياء_الهي_را_محكوم_ميكنم
#ilovemykindprophet
#stopinsultingholyprophets
#charlie
#توهين_به_پيامبران_ممنوع
#من_عاشق_رحمة_للعالمينم
#پيامبر_مهربانم
#أنا_أحب_محمد
#توقفوا_الاهانة_علي_الانبياء
#شيعه #سني #ايران
misaq.info/sites/default/files…
Join the community to add your comment. Already a deviant? Log In


Ayat alGhormozi by laayatanahihttps://ayatalghermezi.persiangig.com/image/AYAT%20FREE%2011.jpg

Another victim of the shrew, 21-year-old Ayat al-Qurmazi, was arrested for public reading of inflammatory poetry criticizing the royal family. She reveals that her blindfold slipped while she was being tortured and she caught a glimpse of Princess Nora.

Al-Qurmozy was detained by masked men dressed in civilian clothing. On her release, al-Qurmozy told of tortures used on her by both men and women. Princess Nora spat on al-Qurmozy and into her mouth, slapped her in the face repeatedly, administered electric shocks and shouted anti-Shia slurs.

On the eighth day of her arrest, al-Qurmozy was brought blindfolded into a room full of men. They shouted abuse at her and demanded she tell them by whom she was given the verses and how much she was paid for reading them. Al-Qurmozy says: I was surprised by a woman grabbing me and slapping me hard in the face… When she was screaming, cursing and slapping me hard on my face, the blindfold came down off my eyes and I saw her face a bit but they rushed to lift it.

Al-Qurmozy was then brutally beaten, and Princess Nora gave her electric shocks every time she lost consciousness. After that Princess Nora went on torturing al-Qurmozy every night, beating her on the face and spitting on her every time she found her without a blindfold.

Threatened by rape, al-Qurmozy was forced to confess of her pseudoguilt in front of a camera. But her torture continued after al-Qurmozy was thrown into a car.  Princess Nora slapped her on the head, threatened to cut out her tongue, spat, and put a wooden bathroom broom into her mouth and beat her continually. All these abuses were witnessed by another arrested woman, Jalila Salman, who was put in
the same car.

misaq.info/sites/default/files…
http://ar.nasimonline.ir/images/news/atachfile/27-12-1390/file634676000230014134.flv


یا سیدی  خُذني

شعر فارسی: محمد مهدی سیار

شعر عربی: خانم آیات القُرمُزی از بحرین

(بانوی شاعره بحرینی که به خاطر یک قصیده مدتها در زندانهای آل خلیفه اسیر و شکنجه شده است)

 

ز داغ تو دل حزین است،‌ به یادت چله نشین است

  القلب حزین من مصیبتك، ویبکي علیك أربعین یوما

همه آرام و قرار این دل زیارت در اربعین است

و کل أمنیاته أن یزورك فی أربعینیّتك

سپردم دل را به جاده، میایم پای پیاده

ترکت قلبي في طریقک، أسیر إلیك حافیاً

ره عشق است و ندارم باکی اگر خاری در کمین است

الطریق طریق العشق ولا أخاف من أن یکون مفروشا بالأشواك

(جان و جانان من، عشق و ایمان من، با تو پیمان من، حسین)

یا نفسی و عزیزی، یا عشقی و إیمانی، عهدی معک یا حسین

ألا يا حجَّ الحنينِ، سَقاكم زَمزمُ عَيني

   ای حج عشق (کنایه از زیارت امام حسین) شوق زیارتت اشک از دیدگانم جاری ساخت
تُلبّيكُم سيّدي أشواقي بإحرامِ الأربعينِ

    هوای شوقم با احرام اربعین به ندای شما لبیک می‌گوید
و شوقاً يهفُو جَبيني، یُؤدّی لو سجدتينِ

  پیشانیم مشتاق است تا در نماز عشقت برخاک بیفتد
ويَسعى بين الصفا و المروى لعباسٍ و الحسينِ

 و بین صفا و مروه عباس و حسین سعی به جای‌ آورد
لو قطّعوا كفّي، لو قطّعوا رِجلي، أمضي لكم زَحفاً، حسين  

       ای حسین! اگر دستم را جدا کنند، اگر پایم را قطع کنند سینه خیز به سویت می آیم

یا سیدی خُذني، قد فتَّني حُزني، أشتاقُکم حدَّ الحَنین

 مولایم مرا دریاب، غم تو ویرانم کرد، دلتنگ و مشتاق شما هستم

(یا سیدی خذني، حسین)

 مولایم مرا دریاب

أتاكُم هُدهدُ قلبي   جَناحاهُ نارُ حبّي

  هدهد قلبم به سوی شما آمده است و دو بال او آتش عشق من است
أتاكِ يا كربلا مشتاقاً  يُلبِّيكِ وآحسيناه

 و مشتاقانه، لبیک گویان و با ندای واحسیناه به سوی تو آمده است
حَنيناً عرشُ هواكَ   بِلمحِ الطّرفِ أتاكَ

 هوای عشق والای تو بر قلبم نشسته است، و با چشم بر هم زدنی به سوی تو می‌آید
مَشى طيّاراً معَ الزُّوارِ بآهاتٍ وآحسيناه

قلب من به همراه زائرانت، با ناله واحسیناه به سوی تو پرواز می‌کند
تَحلُو بكَ الآهُ،  لاعذّبَ اللهُ، قلباً بهِ حبُ الـ ـحسين

دردها با تو شیرین می‌شود، خداوند عذاب نکند قلبی که محبت حسین در آن است

یا سیدی خُذني، قد فتَّني حُزني، أشتاقُکم حدَّ الحَنین

 مولایم مرا دریاب، غم تو سرگردانم کرد، دلتنگ شما هستم

Join the community to add your comment. Already a deviant? Log In
به نامِ نامیِ سر، بسمه‌ تعالی سر
بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر

فقط به تربت اعلات، سجده خواهم کرد
که بنده‌ی تو نخواهد گذاشت هرجا، سر

قسم به معنی "لا یمکن الفرار از عشق"
که پر شده است جهان از "حسین" سرتاسر

نگاه کن به زمین! ما رأیت إلا تن
به آسمان بنگر! ما رأیت إلا سر

سری که گفت: «من از اشتیاق لبریزم
به سرسرای خداوند می‌روم با سر

هر آنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم
مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر.»

همان سری که "یحب الجمال" محوش بود
جمیل بود، جمیلا بدن، جمیلا سر

سری که با خودش آورد بهترین‌ها را
که یک به یک، همه بودن سروران را سر:

زهیر گفت: حسینا! بخواه از ما جان
حبیب گفت: حبیبا! بگیر از ما سر

سپس به معرکه عابس، " أجنّنی"گویان
درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر

بنازم " أم وهب" را، به پاره تن گفت
برو به معرکه با سر ولی میا با سر

خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید
گذاشت آخر سر، روی پای مولا سر

چنان که یک تن دیگر به آرزوش رسید
به روی چادر زهرا گذاشت سقا، سر

در این قصیده ولی آنکه حُسن مطلع شد
همان سری است که برده برای لیلا سر

همان که احمد و محمود بود سر تا پا
همان سری که خداوند بود، پا تا سر

پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد
پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر

میان خاک، کلام خدا مقطعه شد
میان خاک؛ الف، لام، میم، طا، ها، سر

حروف اطهر قرآن و نعل تازه‌ي اسب
چه خوب شد که نبوده است بر بدن‌ها سر

تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود
به هرکه هرچه دلش خواست داد، حتی سر!

جدا شده است و سر از نیزه‌ها درآورده است
جدا شده است و نیفتاده است از پا سر

صدای آیه کهف الرقیم می‌آید
بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر!


بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام
که آفتاب درآورد از کلیسا سر

عقیله، غصه و درد و گلایه را به که گفت؟
به چوب، چوبه محمل، نه با زبان، با سر!

دلم هوای حرم کرده است می‌دانی
دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر...

شاعر: سیّد حمیدرضا بُرقِعی
Join the community to add your comment. Already a deviant? Log In
Featured

From a CV-like point of view by laayatanahi, journal

The Holy Land of Karbala... by laayatanahi, journal

Walk of UNITY... by laayatanahi, journal

Ayat Al-Gormozi... by laayatanahi, journal

Embark in it, in the name of Allah be its sailing by laayatanahi, journal